به بهانه روز معلم: مدرسه حج

  

  سلام ای معلم مكتب عفت و اى كاروان سالار طريق معرفت، اى رسول نور و اى امام شعور، اى بت شكن، ابراهيم زمان من، تو خوب می دانى كه طبق قانون مدرسه حج، هفت سالگى مستطيع مى شوم و در ميقات اشتياق تطهير مى گردم و با دلى  اميدوار و سينه اى سرشار از شوق ديار مشتاقانه مى كوشم و لباس نور مى پوشم و لبيك گويان در بيابان طلب ره مى سپارم و با هدايت تو به مسجدالحرام كلاس پا مى گذارم.

 

دست پر محبت تو انگشتان لرزانم را مى گيرد، سراغ جانم را مي گيرد. با تخته سياه كه همان حجرالاسود كلاس است آشنايم می كنی. با مهرباني صدايم می كنی. سوره های نور را در گوش جانم مي خوانی . تو تمام آينه هاي شعور را می دانی. مي گوئی كه چه بكارم كه « اَمَانَتي اَدَّيْتُهٰا» را بر لب بياورم. هر هفته هفت روز به ارشاد تو قلبمان را صاف می كنيم. عشق را دوباره طواف می كنيم ....

بزرگ معلم تاريخ كه تمامی كتاب ايثار را می داند ما را به كار می خواند، پابه پای هاجر های زمان هر هفته هفت بار بين تزكيه و تعليم « سعی » می كنيم.

 

               

 

 

تا « زمزمهء» معرفت در سينه هايمان می جوشد و قلب تشنه، آن را تا آخرين قطره می نوشد براي صعود به كلاس بالاتر آماده می شويم، ميهمان سجاده می شويم.

در كلاس «عرفات» مقدمات می خوانيم و در كوثر اشك و دعا برای قربت به خدا خود را می شوييم و چون ابراهيم برايت «عَرَفْتُ»مي گوييم. با آدم هم نواتر می گرديم ، به سوی خدا بر می گرديم. مرا به «مشعر» می كشاني به پايم نور می فشانی. دامانم را پر از سنگ می كنی و فردا پا به پايم با شيطان جنگ می كنی. آنجا هم خط شكن تویی، استاد سخن تویی، مرا تا خاكريز دشمن می بری، برايم شجاعت مي خری، می بری مرا تا در «منىٰ» تا آزمايشگاه خدا . آنگاه روز نبرد با همه ى شياطين پليد است، رفتن به سوی حسين و درگيري با يزيد است، روز عيد است، زمان گلگشت معلمان شهيد است، قربانگاه اسماعيل های زمان است. اينها همه برای نشانه است كه اگر از گناه «مطهری» اميدی می رود كه «بهشتی»باشی و اگر «باهنر»توحيد آشنا هستی، «رجائی» هست كه «مفتح» ابواب جنان گردی.

 

اما .... ای معلم عزيز:

بی هدايت تو مرا اميد رهائی نيست و راه به جائی نيست. من نيز می خواهم آنچه را جز خداست در خويش قربانی كنم، كاری قرآنی كنم، می خواهم هميشه شيطان هوىٰ را«رَمى» كنم، همواره بين «علم و ايمان» سعى كنم و حج بى انتهاى من در هميشهء تاريخ ادامه يابد.

 

 

اما اى آن كه تعليم حرفى از تو بنده ساز است و تربيت تو راز پرواز.

بگذاريد احترام كنم، يكبار ديگر به كعبه وجود تو طواف كنم، بگويم تو خلاصهء تمامى  مناسك حجّى، چرا كه نام مبارك تو از چهار حرف تشكيل يافته است:

 

ميم، خلاصه و عصارهء «مكه» است و ميقات

عين، مخفف كلمه «عرفات»

لام، كه با حكمتى الهى تكرار و مشدد شده، بيانگر لا شريك لك لبيك است.

و نمايندهء «لا» است به تمامى هر آنچه غير خداست.

و ميم دوباره كه چكيده «منا» و «مشعر» و «مدينه» است.

ولى حرف آخر كلام توست كه در گوش جانم زمزمه مى كنى،

 

كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود

 حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست

اما اى آنكه تعليم حرفى از تو بنده ساز است و تربيت تو راز پرواز.

بگذاريد احترام كنم، يكبار ديگر به كعبه وجود تو طواف كنم، بگويم تو خلاصهء تمامى  مناسك حجّى، چرا كه نام مبارك تو از چهار حرف تشكيل يافته است:

ميم ، خلاصه و عصارهء «مكه» است و ميقات

عين ، مخفف كلمه«عرفات»

لام، كه با حكمتى الهى تكرار و مشدد شده، بيانگر لا شريك لك لبيك است.

و نمايندهء«لا» است به تمامى هر آنچه غير خداست.

و ميم دوباره كه چكيده«منا»و «مشعر» و«مدينه»است.

ولى حرف آخر كلام توست، پيام تو و زيبندهء نام تو است كه در گوش جانم زمزمه مى كنى

كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود

 حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست